داستان قول درباره شهری دلگیر است. شهری خشن، زشت و بد با خیابانهای خشک و غبار آلود که باران هم در آن نمیبارد. وضعیت شهر بر مردم آن شهر تاثیر گذاشته و آنها هم مانند شهرشان خشن و غمگین هستند.
در خیابانی دلگیر از شهری غم گرفته، دختری نوجوان می کوشد کیف پیرزنی را برباید. پیرزن نحیف، که مانند یک قهرمان، شجاعانه کیفش را حفظ می کند، به او می¬گوید: ” آن را به تو می دهم؛ به شرط آنکه قولی بدهی …”
داستان قول نگاهی تمثیلی به امید به زندگی تازه دارد و بیانگر این پیام است که همه انسان ها می توانند دنیای خود را عوض کنند؛ همچنان که شخصیت اصلی این داستان نیز با تلنگری روحی، در مسیری قدم می گذارد که زندگی او و همشهریانش را از این رو به آن رو می کند.
تصویرهای داستان، متناسب با رویدادهای آن از رنگ سرد تیره به رنگ های شاد و درخشان تغییر می یابند؛ موجی گرم را به درون این قصه ی شاعرانه جاری می کنند و به آن جان می بخشند.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.