«روزی که پنجره دنیایش را دید!» داستانی تخیلی و جذاب که امیدهاو ناامیدی ها را به تصویر می کشد و درس خوبی برای روزهای سخت و تلخ است که صبر و دید زیبا به زندگی، آن روزها را منتج به روزهای روشن می کند. اعظم تبرایی این داستان را برای کودکان و نوجوانان نوشته و هاله قربانی آن را به زیبایی تصویرگری کرده است.
«صبح زود زود، وقتی خورشید اولین شعاع طلایی اش را همه جا پاشید، پنجره چیزی را که می دید باور نمی کرد!
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.