مشاهده همه 4 نتیجه

نمایش 9 24 36

شما یک بچه‌ گم نکرده‌اید؟ – کتاب فیلم

30,000 تومان
کتاب خواندن همیشه لذت‌بخش است. اما وقتی که بعد از خواندن کتاب بتوانی قصه‌اش را در فیلم انیمیشن کوتاهی که بر اساس ان ساخته شده، دوباره ببینی و بشنوی، این لذت زیادتر می‌شود. خیلی زیاد! کتاب فیلم «شما یک بچه گم نکرده‌اید؟» داستان یک جوجه‌تیغی کوچولو است که با مامانش قل قل بازی می‌کرد. از یک سرازیری قل می‌خورد و پایین می‌رفت، بعد عم منتظر می شد تا مامانش برسد. اما یک بار که قل خورد و رفت پایین، منتظر مامانش نشد، این ور و آن ور دوید و بالا و پایین پرید. وقتی که خسته شد، ایستاد و به دوروبر نگاه کرد اما مامانش را ندید. گریه کرد و گفتک «وای... مامانم گم شده!»

گیلی گیلی گرمش شده – کتاب فیلم

30,000 تومان
کتاب خواندن همیشه لذت‌بخش است. اما وقتی که بعد از خواندن کتاب بتوانی قصه‌اش را در فیلم انیمیشن کوتاهی که بر اساس آن ساخته شده، دوباره ببینی و بشنوی، این لذت زیادتر می‌شود. خیلی زیاد! کتاب فیلم «گیلی گیلی گرمش شده» کتابی است که انیمیش آن هم ساخته شده و در کتاب قرار داده شده است. گیلی گیلی یک فیل چاق و تپلی است که یک روز خیلی گرمش شده بود و باید در یک برکه آبتنی می‌کرد اما هیچ برکه‌ای اب نداشت، جز برکه تمساح...

هپلی هپو و یک سیب – کتاب فیلم

30,000 تومان
کتاب خواندن همیشه لذت‌بخش است. اما وقتی بعد از خواندن کتاب بتوانی قصه‌اش را در فیلم انیمیشن کوتاهی که بر اساس آن ساخته شده، دوباره ببینی و بشنوی، این لذت زیادتر می‌شود. خیلی زیاد! کتاب فیلم « هپلی‌هپو و یک سیب» که به همراه آن انیمیشن داستان هم قرار دارد، قصه یک بچه غول تنبل تنها به اسم هپلی‌هپو است که دوست دارد همیشه بخوابد. یک روز که زیر درخت سیب خوابیده بود، یک عدد سیب روی شاخه دید و دوست داشت آن را بچیند و بخورد. اما چون کمی تنبل بود، از جایش تکان نخورد و از هر کسی که از انجا می‌گذشت، می‌خواست که سیب را برایش بچینند، اما همه دنبال کار خودشان بودند و عجله داشتند و هیچ کس سیب را برای هپلی‌هپو نچید. تا اینکه میمون از راه رسید...

گلی کوچولو یه برگ هلو – کتاب‌فیلم

30,000 تومان
کتاب خواندن همیشه لذت‌بخش است. اما وقتی که بعد از خواندن کتاب بتوانی قصه‌اش را در فیلم یا انیمیشن کوتاهی که بر اساس آن ساخته شده، دوباره ببینی و بشنوی، این لذت خیلی ذیادتر می‌شود. کتاب فیلم «گلی کوچولو یه برگ هلو» قصه دختری به نام گلی است که اسم مامانش زینب‌خاتون است. زینب خاتون گلی کوچولو رو خیلی دوست داشت، چون به غیر گلی کوچولو هیچی نداشت. به همین خاطر هم خیلی سخت کار می‌کرد تا هر چی گلی‌جون خواست برایش تهیه کند. اما گلی کوچولو خیلی بازیگوشی می‌کرد. درس نمی‌خوند، کیف و کتاب و دفترهایش را همه جا پخش می کرد. حتی به قصه‌های زینب خاتون گوش نمی‌کرد... با اینکه روز امتحان فرا رسید و زینب کوچولو نمی‌دانست باید چکار کند.