در حال نمایش یک نتیجه

نمایش 9 24 36

نصفش مال من نصفش مال تو- قصه‌های عامیانه برای کودکان

«نصفش مال من نصفش مال تو» قصه گنجشکی است که یک روز در لانه‌اش نشسته بود و داشت به آسمان نگاه می‌کرد که آرزو کرد ای کاش یک قبا داشته باشد تا در سرمای زمستان آن را بپوشد. یک مرتبه باد هو کشید و پنبه‌دانه‌ای را  توی دانه آقا گنجشک قصه ما انداخت. آقا گنجشکه که نمی‌دانست پنبه دانه چیست، به سراغ خاله زاغی که همسایه‌اش رفت و پرسید این دانه چیست. خاله زاغی هم برایش توضیح داد این یک پنبه‌دانه است که نمی‌توان ان را خورد اما اگر آن را بکاری، تبدیل به غوزه و بعد پنبه می‌شود. بعد پنبه را می‌ریسند، می‌شود نخ، نخ را می‌بافند، می‌شود پارچه، بعد هم پارچه را رنگ می‌کنند و می‌دوزند، می‌شود قبا و آن‌وقت قبا را می‌پوشند. اما آقاگنجشکه به تنهایی نمی‌تواند همه این کارها را انجام بدهد.