«قصه بازرگان و طوطی» داستان ساده شده طوطی و بازرگان در کتاب مثنوی معنوی مولانا است که به صورت کودکانه بیان شده است. قصه از این قرار است که بازرگانی طوطی زیبا و خوشسخنی دارد که خیلی هم او را دوست دارد. یک روز که بازرگان قصد سفر به هند دارد و طوطی به جای هدیه از او میخواهد که پیغامش را به طوطیان هند برساند و جواب آنها را به عنوان سوغات برای او به ارمغان بیاورد؛ اما وقتی که بازرگان به هند میرسد و پیغام طوطی را به طوطیهای دیگر میرساند، یکی از طوطیها از بالای درخت میافتد و میمیرد... حالا بازرگان مانده که چگونه خبر را به طوطی برساند.