کتاب «خاله قلقلی خیلی زبلی» که به صورت شعر است، داستان خاله پیرزنی است که یک دختر داشت و دخترش عروسی کرده و به خانه شوهر رفته بود. خاله پیرزن که تنها مانده بود یه روز تصمیم گرفت به خانه دخترش برود؛ برای همین بقچهاش را برداشت و به طرف خانه دختر و دامادش به راه افتاد؛ اما خاله پیرزن برای رسیدن به خانه دخترش، مجبور بود از جنگل بگذرد؛ جنگلی که هم گرگ داشت، هم پلنگ و هم شیر.