نصفش مال من نصفش مال تو- قصههای عامیانه برای کودکان
«نصفش مال من نصفش مال تو» قصه گنجشکی است که یک روز در لانهاش نشسته بود و داشت به آسمان نگاه میکرد که آرزو کرد ای کاش یک قبا داشته باشد تا در سرمای زمستان آن را بپوشد. یک مرتبه باد هو کشید و پنبهدانهای را توی دانه آقا گنجشک قصه ما انداخت. آقا گنجشکه که نمیدانست پنبه دانه چیست، به سراغ خاله زاغی که همسایهاش رفت و پرسید این دانه چیست. خاله زاغی هم برایش توضیح داد این یک پنبهدانه است که نمیتوان ان را خورد اما اگر آن را بکاری، تبدیل به غوزه و بعد پنبه میشود. بعد پنبه را میریسند، میشود نخ، نخ را میبافند، میشود پارچه، بعد هم پارچه را رنگ میکنند و میدوزند، میشود قبا و آنوقت قبا را میپوشند. اما آقاگنجشکه به تنهایی نمیتواند همه این کارها را انجام بدهد.
قصه بازرگان و طوطی – قصههای عامیانه برای کودکان
«قصه بازرگان و طوطی» داستان ساده شده طوطی و بازرگان در کتاب مثنوی معنوی مولانا است که به صورت کودکانه بیان شده است. قصه از این قرار است که بازرگانی طوطی زیبا و خوشسخنی دارد که خیلی هم او را دوست دارد. یک روز که بازرگان قصد سفر به هند دارد و طوطی به جای هدیه از او میخواهد که پیغامش را به طوطیان هند برساند و جواب آنها را به عنوان سوغات برای او به ارمغان بیاورد؛ اما وقتی که بازرگان به هند میرسد و پیغام طوطی را به طوطیهای دیگر میرساند، یکی از طوطیها از بالای درخت میافتد و میمیرد... حالا بازرگان مانده که چگونه خبر را به طوطی برساند.
روباه زرنگ با دم قشنگ – قصههای عامیانه برای کودکان
کتاب «روباه زرنگ با دم قشنگ»، که ترکیب داستان و شعر است، داستان روباه زبر و زرنگی است که دم قشنگی داشت. یک روز که به خانه خاله پیرزن میرود و بدون اجازه شیر کاسه شیر او را میخورد؛ اما همین لحظه خاله پیرزن سر میرسد و دُم او را قیچی میکند. روباه ناراحت میشود و از خاله پیرزن میخواهد که دُمش را پس بدهد تا آن را سر جایش بدوزد اما خاله پیرزن میگوید به شرطی دُمش را پس میدهد که او هم کاسه شیر خاله پیرزن را برگرداند. به همین خاطر روباه بی دُم قصه مجبور میشود، به دنبال شیر برود، اما این کار سادهای نیست.
پری دریایی – داستانِ نوجوان
مجموعه داستان کوتاه «پری دریایی»، کتابی شامل چهار داستان کوتاه با نامهای «داییم، «سفر»، «پرستوهای مهاجر» و «پری دریایی» است که عنوان اصلی کتاب هم از داستان آخر انتخاب شده است. در پشت جلد این کتاب آمده استک « علی شناگر بود. نمیدانستیم کی یا کجا یاد گرفته. انگار مادرزادی شناگر بود. دقایقی پیش ما در اب میماند. وقتی ما خسته میشدیم و از نفس میافتادیم و خودمان را میکشیدیم به سمت پلهها که جای امنی بود، علی آرام میلرزید، نرم تاب میخورد و میرفت دور؛ به سوی دل شط»
روزِ بازی – داستان نوجوان
مجموعه داستان کوتاه «روز بازی» شامل پنج داستان کوتاه با عنوانهای «سه دوست»، « زمستان بود»، « روز بازی»، «قطار ساعت هشت» و «بازی موش» است که نام اصلی کتاب از داستان سوم کتاب گرفته شده و داستان پسرکی است که قبلا شاگرد چاپخانه بوده و حالا به یک مغازه چراغسازی رفته تا پیش اوستا ناصر شاگردی کند، اما قصه انطور که فکر میکند، پیش نمیرود.
پلنگصورتی بالدار- داستان نوجوان
پلنگصورتی بالدار عنوان مجموعه داستانی، شامل یازده داستان کوتاه است که عنوان آن از هفتمین داستان این مجموعه انتخاب شده است. در قسمتی از این داستان میخوانیم: صبح که از خواب بیدار شدم، دو تا بال صورتی توی کشو تختم پیدا کردم. با خطی طلایی گوشه یکی از بالها نوشته شده بود :«هدیه روز تولد تو» ولی اصلا آن روز، تولد من نبود. روز تولد من نبود. روز تولد من هنوز هم نرسیده است...
«مثل ما دوتا»، «داستانی که عروسکم نوشت»، «گنجشک پارسالیها، گنجشک امسالیها»، «دکتر پریها»، « باشگاه خانگی ما»، «دوست من یک لاکپشت بود»، « ستارهء ستاره»، «آقای داستان»، «همکلاسی» و «تصمیم من و کبری» عنوان دیگر داستانهای این مجموعه داستان است.